اسدالله مرادی

علمی، فرهنگی ، هنری ، مقالات ، اموزشی

اسدالله مرادی

علمی، فرهنگی ، هنری ، مقالات ، اموزشی

نطر یات علما در باره حاکمیت

 

وزارت تحصیلات عالی

پوهنتون کابل

پوهنحی اداره و پالیسی عامه

 

                                          

نظریات علما در باره حاکمیت

 

 

 

ترتیب کنندگان:

Ø     اسدالله"مرادی"

Ø     بسم الله" عسکری"

Ø     احسان الله"صمیمی"

 

استاد رهنما: شبنم صالحی

 

سال 1391

 

 

فهرست مطالب                                                                                               صفحه

مقدمه................................................................................................................1

 حاکمیت و سرشت حکمیت.......................................................................................2

پیشنه تاریخی حاکمیت.............................................................................................3

تعریف حاکمیت از نظر علمای مختلف.............................................................................4

نظریات دانشمندان در باره حاکمیت..............................................................................5

ویژگی حاکمیت......................................................................................................7

انواع حاکمیت........................................................................................................8

مشخصات حاکمیت از نظر لوئی دوگی..........................................................................9

محدودیت حاکمیت از نظر حقوق طبیعی.......................................................................10

نتیجه  کیری.......................................................................................................10

منابع ماخذ........................................................................................................11

 

مقدمه

 

باید دانست که دولت از سه عنصر مهم تشکیل شده که عبارت اند از، حاکمیت،قلمرو وجمعیت میباشد. که حاکمیت مهمترین عنصر آن میباشد،حاکمیت است که دولت را از سایر نهاد ها متمایز میکند، یعنی حاکمیت قدرت دولت وقدرت که بالای تمام قدرت ها حکمرانی میکند ، و از هیچ قدرت دیگر اطاعت نمی کند، یعنی از هیچ نهاد دیگری دستور نمیگیرد. ارسطو اولین بار  در باره قدرت برتر صحبت کرد.اما ژان بدن نخستین دانشمند بود که در باره حاکمیت چنین نظریه داده است.«حاکمیت قدرت مطلق دولت است». بدن قدرت برتر ارسطو را حاکمیت جلوه داد. بعد از آن دیگر دانشمندان در باره حاکمیت نطریات گوناگون ارائه نمودند.

 

 

 

 

 

 

 

 

حاکمیت چیست؟

تعریف حاکمیت: واژحاکمیت از کلمه «superman’s» گرفته شده که به معنی برتر است. حاکمیت عبارت از قدرت برتر فرماندهی یا امکان اعمال اراده ای فوق اراده های دیگر است، حاکمیت یکی از عناصر تاسیسی دولت است که در مقابل اعمال اراده و اجرائی اقتدارش مانعی را نمیپذیرد،واز هیچ قدرت دیگر اطاعت نمی کند هر گونه صلاحیتی ناشی از دولت است.                                                                                                              حاکمیت است که مانند مرکز تولید اقتدار به هر یک از دستگاه های فرمانروا صلاحیت عملکرد یا اعمال اراده میبخشد، وکلیه اعمال قوای سه گانه و اعمال قوای عمومی بنام اوانجام میشود وناشی از اوست.

سرشت حاکمیت:حاکمیت یکی از عناصر تائسیسی دولت است در واقع همین عنصر دولت را از دیگر نهاد ها مشخص میکند. در فرهنگ سیاسی دنیا حاکمیت نیز به مانند سایر مفاهیم با تشبیهاتی واختلافاتی مرسوم دارائی تعریف خاص خود میباشد. برخی آنرا قدرت عالی فرمانروائی یعنی که هیچ قدرت بالاتر از ان نباشد،میدانند وعده آنرا از آن خدا میداند وبرخی آنرا از آن مردم به حساب می آورند.

گفتیم که حاکمیت یکی از عناصر متشکله دولت میباشد اما یک دولت دارائی دو نوع از حاکمیت میباشد ، حاکمیت داخلی و حاکمیت خارجی

حاکمیت داخلی:یعنی دولت در سراسرقلمروش حق وضع قانون را دارد.ویا به عبارت دیگر تطبیق صلاحیت عالیه دولت در قلمرو دولت وبالای دولت در داخل قلمرو خود بالای تمام گروها امر صادر میکند واز هیچ نهادی دستور نمی گیرد.

حاکمیت خارجی: دولت در حل و رفع مسائل داخلی ازهر گونه سلطه خارجی مستقل وآزاد میباشد، هیچ کشوری نمیتواند به مسائل داخلی کشورو قدرت عالیه آن مداخله کند،یعنی کشور دارائی استقلال میباشد دولت میتواند با دیگر دولت ها روابط بر قرار کند.

 

پیشنه تاریخی حاکمیت

حقوقدان های فرانسوی نخستین کسانی بودند که اصطلاح تازه حکمران و حاکمیت را به کار بردند، زان بدن نخستین کسی بود که ماهیت و ویژگی های حاکمیت را در کتابی جمهوریت مورد بحث قراراداد ، واژه حاکمیت تا قرن 16 به حیث یک مشخصه ،صفت و ممیزه سیاسی دولت مورد بحث قرار نگرفته بود. حاکمیت ابتدا به حیث یک مشخصه خاص سیاسی تبارز کرد وبه تدریج به یک مفهوم مبدل شد.

 

 

 

 

تعریف حاکمیت از نظر علمای مختلف

ژان بدن:قدرت برتر بدون محدودیت قانونی دولت بر شهروندان واتباع کشور.

کروسیون: قدرت سیاسی برتر که به کسی واگذارشده که اقداماتش تابع شخص دیگری نیست وبر اراده او نمی توان سلطه ویا چیره شد.

 بلاکستون:اقتدار برترمقاومت پذیر مطلق مهار نشدنی که بیشترین اختیارات قانونی به عهده اش گذاشته شده است.

یلینک:آن ویژگی دولت که در پرتوآن دولت نمی توان به طور قانونی مقید شد،مگر به اراده خود یا قدرتی غیر از خود آن محدو کند.

دوگی: قدرت حکمرانی دولت است ، اراده ملت است که در دولت سازمان یافته است.

بورکس: قدرت اصلی مطلق ونا محدود بر یکایک اتباع و بر همه مجتمعها و اتباع آن است.

جنکس: اقتداری که در نهایت به طور مطلق وبی چون چرا اقدامات یکایک اعضای جامعه را در اختیار می گیرد.

کاره دو مالبرک: حاکمیت قدرت نیست بلکه کیفیت است

ویلوئی:حاکمیت اراده برتر دولت است

ژان ژاک روسو: حاکمیت عبارت از اراده عمومی مردم که برای مردم بکار میرود

 

 

نظریات دانشمندان درباره حاکمیت

زان بدن نخستین ممتفکر بود که ویژگی های حاکمیت را دراثرش بنام «شش کتاب جمهوریت» در سال 1576 مورد بحث قرار داد بدن به مفهوم سیاسی حاکمیت توجه کرده و در مورد قدرت برتر ومطلق دولت اصطلاح حاکمیت رابه کار برده و حاکمیت را قدرت مطلق دولت دانست، وی معتقد است که دولت بدون حاکمیت نیست.منظور ژان بدن از حاکمیت عبارت بود ، قدرت برتر برشهروندان واتباع که قانون آن را محدود کرده باشد.

گروسیوس حقوقدان هالندی به جنبه خارجی حاکمیت تاکید نمود او همه دولت ها را برابر و مستقل و دارائی صلاحیت برتر در داخل مرز های خود دولت تلقی کرد. از نظر او جنبه خارجی حاکمیت بدان معنی بود که دولت از سلطه بیگانه گان به طور کامل مستقل وآزاد است و همچنان قدرت حاکم را قدرت مافوق تعریف وتا کید کرده که هیچ قدرتی نمی تواند اعمال فدرت حاکم را نقص کند.

توماس هابز معتقد بود که مردم بنابه یک قرار داد اجتماعی همه قدرتهاو اختیارات خود را بی قید و شرط به حکمران واگذار کرده اند، او همچنان به یکپار چگی و مکلفیت اقتدار حکمران بود به عقیده او حکمران اختیار مقرر کردن قواعد را دارد.همچنین حمران یگانه قاضی است که تصمیم میگیرد برای صلح، دفاع ، واز اتباعش. هابز میگوید که حکمران از سلطه و حاکمیت مطلق بر خوردار بوده بر مبنای همین حاکمیت مطلقه حکمران صلاحیت به وجود آوردن قوانین ، اجرائی قوانین و قضاوت در قضایا را منحراً به عهده داشت هابز تحلیلی که از حاکمیت نمود او حاکمیت ار در تصرف انحصار فرمان روایان قرار میدهد.

جان لاک نظریه حاکمیت خود را بر گمانه قرارداد اجتماعی مبتنی کرد . لاک در بحث خود از واژه حاکمیت نام نبرده بلکه از قدرت برتر استفاده کرده است. به عقیده لاک قدرت برتر به حکومت مربوط است اما در پشت حکومت و بر تر از آن قدرت مردم به طور کلی وجود دارد. بدین ترتیب دو قدرت برتر در دولت وجود دارد یکی در حکومت ودیگری در مردم اما هردو همزمان ااعمال نمی شود قدرت مردم تنها زمانی اعمال میشود که حکومت دیگر از انجام وظایف باز ماند. تا زمانی حکومت پا بر جاست که قدرت مردم به تعلیق است. قراراد اجتماعی لاک یک میثاق اجتماعی و موافقت افراد جامعه بین هم بوده و تفویض حاکمیت یا قدرت برتر را حکومت مرحله دوم این قرار داد میداند. یعنی افراد جامعه با میثاق اولی بنیاد یک جامعه سیاسی را گذاشت و در میثاق دومی نهاد حکومتی را به منظور جامعه و تحقق بخشیدن به اهداف جامعه به وجود آوردند بناً نهاد حکومتی و فرمانروائی صرفاً به هدف تطبیق قانون و عدالت، صلح ،امنیت و خیر عامه تشکیل میگردد.

روسوحاکمیت را به اراده عمومی مردم متعلق میدانست نه به اراده پاد شاهی به عقیده روسو حاکمیت در اراده عمومی است یعنی در اراده عمومی که خیر عمومی را اراده میکند. اراده عمومی قابل انتقال نیست «زیرا قدرت را میتوان واگذار کرد اما اراده هرگز» روسو بنیان گذار حاکمیت مردمی است او میگوید مردم با اراده عمومی دارائی یک حاکمیت مردمی که از حق تمام افرادجامعه دفاع میکند.

 

ویژگی های حاکمیت

مطلق بودن حاکمیت:حاکمیت عالیترین ویژگی دولت مداری است  از لحاظ داخلی  حاکمیت برتر برهمه افراد و گروهاست از لحاظ خارجی حاکمیت از هر اجباری یا دخالت دولت دیگر مستقل ست

گتل: حاکمیت که مطلق نباشد دولت وجود ندرد

فراگیر و جامعیت: یعنی در بر گیرنده همه افراد و هجتمع ها درمحدوده جغرافیائی خود است هیچ فرد یا مجتمع از قلمرو دولت خارج نیست.

 

دائمی بودن :دولت نهادی دائمی است حاکمیت آن نیز دائمی است تا زمانیکه دولت وجود دارد حاکمیت وجود دارد فسخ حاکمیت منجر به نابود شدن دولت میشود.

جدائی ناپذیر: حاکمیت از عناصر تاسیسی دولت است از این رو جدا کردن آن از دولت دولت را از حالت استقلال بیرون میکند

گروسیون و هابز معتقد بودند که وقتی خاکمیت به حکمران انتقال داده شد برگشت ناپذیر و فسخ ناپذیر است

انحصاری بودن: حاکمیت منحصر به دولت در هر دولتی تنها یک حکمران میتواند وجود داشته باشد تمام قدرت ها و ساز مان ها و گرو ها که در داخل دولت وجود دارد منحصر به حاکمیت دولت است.

تقسیم ناپذیر: حاکمییت را که عالیترین اراده یا قدرت دولت است نمی توان بدون ایجاد اراده ها یا قدرتهائی که با حاکمیت ناساز گار است تقسیم کرد.

یلینگ حاکمیت تقسیم شده حاکمیت پراگنده ،محدود  نسبی و متناقص است

کالهون حاکمیت یک پارچه است تقسیم آن نابودی آن است

گتل اگر حاکمیت تقسیم شود دو دولت به وجود می آید

روسو اراده عمومی مصئون از حطا انتقال ناپذیر و غیر قابل تقسیم است

 

 

 

 

انواع حاکمیت

حاکمیت اسمی و واقعی: حاکمیت اسمی به معنی داشتن حاکمیت در ظاهرو تنها در اسم  است این اصطلاح در باره شاه یا پاد شاهی به کار برده میشود که حق اعمال واقعی اقتدار را ندارد و فقط نمادی دولت است این گونه شاه یا فرمانروا ممکن است دارائی احتیارات گسترده ای باشد اما در عمل این اختیارات را شخص یا اشخاص دیگری که از سوی حکمران عمل میکند اعمال می نماید                                                                                     کاربرد واژه حاکمیت در این معنی است که شاه حکمران اصلی بود اما بارشد اندیشه های دیموکراسی از خود کامگی شاه کاسته شده و او مجبور شد در هماهنگی با نظر وزیرانی که مسئول قوه مققنه بوده عمل کند بدین ترتیب شاه حکمران واقعی نبوده اما واژه حاکمیت همچنان در باره شاه به کار رفته است

حاکمیت حقوقی وسیاسی: حاکمیت حقوقی آن قدرت مورد نظر است که در قانون سازی برتر است اقتدار حکمران حقوقی نامحدود است وتابع هیچ گونه اعمال قدرت در داخل وخارج ازدولت نیست حاکمیت حقوقی است که اقتدار و اختیار صدور با لاترین فرمانهای دولت را دارد

دایسی نظر داده است «گذشته از حکمرانی که حقوقدان می شناسد حکمرانی دیگری هم هست که حکمران حکمران حقوقی باید در پیشگاه او تعظیم کند» این حکمران دیگر را حکمران سیاسی می شناسد

چلیکریست حکمران سیاسی راچنین تعریف نموده «جمع کل نفوذ ها در دولت که در فراسوی قانون وجود دارد » اما آشکار نیست که این نفوذ ها کدام است . در واقع مفهوم حاکمیت سیاسی مبهم است برخی متفکران حاکمیت سیاسی را به کل جامعه برخی با انبوهی مردم بعضی اراده عمومی و برخی دیگر به افکار عمومی یکسان می شناسد

حاکمیت عمومی: حاکمیت که منشاء ایدیولوژیکی داشته باشد حاکمیت که به اراده مردم به خواست مردم باشد منشاء حاکمیت رای مردم باشد

بریس حاکمیت مردمی رمز و پایه دیموکراسی است

مشخصات حاکمیت از نظر لئون دوگی

وحدت حاکمیت: وحدت حاکمیت به مفهوم تقسیم نا پذیری آن است یعنی حاکمیت دو گانگی و یا چند گانگی را نمی پذیرد سرشت حاکمیت چنان است هر گاه تقسیم شود نابود می شود

تفکیک ناپذیر حاکمیت:عناصر متشکله دولت به اتفال سه عنصر قبول شده از دولت جدائی ناپذیر و تفکیک ناپذیر است یعنی با جدائی حاکمیت از دولت در واقع دولت به مفهوم حقوقی از بین میرود

روسو معتقد بود که حاکمیت متعلق به مردم بوده و مردم به اراده خود اقتدار ناشی از حاکمیت خود را به حکومت کنندگان واگذار نموده است

مطلق بودن و دایمی بودن حاکمیت: مطلق بودن ودایمی یودن حاکمیت به این معنی که حاکمیت نا محدود و دایماً موجود است

 

محدودیت حاکمیت توسط حقوق طبیعی

گروسیون، پوقندروف و بولامارکی ضمن پذیرش اصل حاکمیت دولت معتقد بودند که حاکمیت دولت ها بوسیله  قواعد ناشی از حقوق طبیعی محدود میکردد                                                قواعد حقوقی طبیعی برتر است نسبت به هر گونه قواعد دیگر قوعد حقوقی طبیعی خود زاد و عینی میباشد مقنن باید در ایام وضع نمودن قواعد وضعی قواعد حقوقی طبیعی را در نظر بگیرد چنان که روسو میگوید طبیعت برتر از جامعه است، از طبیعت خوبی ها می آید و اجتماع است که فاسد میشود او هم چنان میگوید قواعد وضعی باید نزدیک به قوانین طبیعی ساخته شود.

نتیجه گیری

حاکمیت قدرت برتر و نا محدود بالای اتباع و شهروندان است هر دولت دارائی دو نوع حاکمیت داخلی وخارجی میباشد ، قدرت حاکمیت مطلق ودایمی است ،قدرت حاکمیت انحصاری و غیر قابل تقسیم بوده حاکمیت ریشه مردمی داشته و برخواسته از خواست مردم است  حاکمیت به شکل امروزی بعد از قرن 16 به تتدریج به شکل حاکمیت حقوقی وسیاسی عرض وجود کرد و دانشمندان در باره حاکمیت نظریاتی مختلفی ارائه نمودند حاکمیت را اقتدار برتر، ویژکی دولت،کیفیت دولت،قدرت اصلی ومطلق ، قدرت سیاسی برتر دولت خوانده است

خلاصه حاکمیت یکی از عناصر مهم دولت قدرت برتر و مافوق قدرت ها میباشد.

 

 

منابع ماخذ

"عالم " عبدالرحمن،بنیاد های علم سیاست،ناشر نسرنی، چاپ18،سال 1387

"سموال" عبدالسلام، کلیات حقوق اساسی، سال چاپ 1391

"شریعت پناهی" سیدابوالفضل قاصی، بایسته های حقوق اساسی، ناشر نشر میزان، چاپ30ام ، سال 1387

سایت انترنیتیWWW.RAPHOO.COM

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.